هم سنگريان به قتل هم خنجر کشيده اند
هم سنگريان به
قتل هم خنجر کشيده اند
پشت بر پشت سايه های هم قطاری خويش
وقطاری لرزان در باد
نالان در ريل ريا کاری ياران
وغربت هم صدايی
در راه
به پيش
می رود اين رود
اين راه
تا نهايت جبران ناپذير
در امتداد رفاقت.
من با
خنجری خونين بر پشت
و خلطِ خون ناله ای در نای
و تو مغرور
با خنجری بر پشت
وخنجری خونين بر دست
سيراب از خون هم سنگرت.
ما بيهوده
در ايستگاه متروک
به انتظار ايستاده ايم
به انتظار دستي
به عداوت
حتــــــا
در بوی تعفن رفاقتهای نمناک و قيری ـ بوشهر 11/3/83