والا کلام آزادی
ـ پشت پرچین زمان
آنطرف تر زهیاهوی فساد
شبنمی کاشته ایم
ناجی بوته ی پژمرده ی آزادی ماست
آنطرف تر ز درخت و هوس پوچ کلاغ
پای بیکاری سرو
زیر پیکار گل و پیچک نور
شبنمی کاشته ایم
شبنم چشمه ی چشم
از زلالی سرشار
مملو از بوی حیات
مملو از پاکی و عریانی روز
برتر از تجربه ی تلخ خیال دیروز
ـ روی سجاده ی شب ،
خوبی عاقبتی ست
سبز خواهیم شنید
سبز خواهیم سرود
سبز تر از دیروز
پاکتر از فردا
ـ بعد از آن رویش باغ
که به دست من و تو
پای آن بوته ی عشق
ـ پای آزادی ما ـ
شبنمی سبز شود :
می رسد میوه ی عشق
می نشیند خورشید
بر لب تیغه ی حق
شبنمی کاشته ایم
. . . . . شبنمی خواهم کاشت
کرج ـ بهاران 1381