غم های کپنهاگ
من و این روز های بارانی
من و این سکوت طولانی
از کدامین بهشت آمده ای
ای سرود سرخ کوبانی
برتر از همیشه در تاریخ
تا نهایت در اوج می مانی
من سکوتم همیشه پر بود از
درد های بزرگ انسانی
ای رفیق آسیایی من
ای غرور و نماد ربانی
تا کجا جنگ ما را برد
بی دلیل و اساس و برهانی
دلخوشی حق ماست پس اکنون
وقت آن است سر بجنبانی
شعله های نفاق را برچین
از میان عرب، کرد ، ایرانی
باز باید جهان خود را ساخت
بی حضور سلاح و آتش افشانی
من بهارم همیشه بازانم
در شب تلخ و یاس و ویرانی
از سکوت ساز ها هراسم نیست
ترسم از سقوط و رسم خانخانی.