خرامان از ميان راه می رسی
خرامان
از ميان راه مي رسي
با تبرِ شکنجه ي شيرين ناز
بر دست
ولب خندي
بر لب
«انا الحق» در مقابلت در هم مي شکند
به نگاهي و آهي
چشمان فواره ايت
به امتداد فوران آتشي درمن
گشوده مي شود
وشکوفه هاي مقدس خواهش
تن
برشته به آتش نگاهت مي کنند.
افسوس ! که ما
محکومين سکوت ابديتيم
وپيش از آنکه سخني به ميان آيد
در خود مي شکنيم.
کرج ـ تیر ـ 1379