...و میلادت سر می رسد
... و ميلادت سر
مي رسد
در هزاره ي تنهايي
اقاقي ها و شبنم ها
تا سرود سرخ تاريخ به تکرارت ببالد
و تو مغرور از بودن
زنده بودن.
ـ فرداي تو دير بود
و امروزت هيجان زاده شدن
شوري براي آغاز
شوقي براي ميلاد .
ـ زاده شدنت را از شرمگاه تاريخ
تا شامگاه هميشه
با سرودي موزون
پاس مي داريم .
28/1/87